پدرخوانده : « آخرین دان »

پدرخوانده : « آخرین دان »

دارم کتاب می خونم خیلی وقت بود که چند ساعت پیوسته کتاب نخونده بودم . دارم لذت می برم از این تفریح که مدت کوتاهی برام خوشایند نبود.

یه کتاب خوندم نوشته « ماریو پوزو » نویسنده رمان معروف « پدرخوانده (ها) ». این کتاب اسمش « آخرین دان ( پدرخوانده) » بود. ترجمه « حبیب الله شهبازی » نثر روان و یکدستی به این اثر بخشیده بود.

کل موضوع مثل همون پدرخوانده های معروف بود که ماجرای « مافیا» رو تعریف می کنه با این وصف که با جزئیات نشون می ده دیگه این شیوه « قبلیه ای و متعصبانه که باید برای گذاشتن یه لقمه نان سر سفره خانواده و دفاع از شرف و حیثیت خانواده هر کاری بکنه اما در چارچوب قوانین خودمختار خودوضع خان » دیگه نمی تونه جوابگو باشه و دوام بیاره. اینکه حتی دست زیاد شده و تعداد « سربازان وفادار خان » روز به روز کم تر می شن. حتی خانواده براش سخته که به خاطر یکی دیگه از اعضا آرامش خود و خانواده اش رو به هم بزنه. اینکه دیگه آمریکا اون روحیه خانوادگی و « سیسیلی » رو سوهان کشیده و همه چیزو به همین که هست اکتفا کرده.

خلاصه ریتم داستان خواننده رو خسته نمی کنه به خصوص اینکه حتی در بخشهای انتهایی کتاب مخاطب با یه شوک مواجه می شه با اینکه انتظار اون حادثه رو داره اما نه در جایی که نویسنده به شکلی هوشمندانه حادثه رو در اون قسمت جای داده دقیقا مثل تکه ای از پازل که اگه به موقع پیداش کنی و بگذاریش سریعتر به ادامه چینش می رسی.

یه مورد دیگه درباره کتاب بگم : اونقدر خوب خواننده رو به قعر ماجرا و داستان می بره که اصلا یادتون می ره « دن ویتوکورلئونه » را با بازی درخشان « مارلون براندو » برای حتی یکی از شخصیتها در ذهن متصور بشید ( البته می شه گفت شخصیت « خان » که در سایه است و همیشه مرموز کمی « دن کورلئونه » میشه تصور کرد) : یعنی تصویرسازی و شخصیت پردازی های این کتاب می تونن کاملا از دیگر شخصیتهای دیگر پدرخوانده ها مستقل فرض شوند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد